تولد 3 سالگی یزدان

بالاخره يزدان 3 ساله شد .

خيلي دلم ميخواست يک تولد حسابي براش بگيرم.ولي چند تا مشکل وجود داشت.مهمترينش اين بود که تو خونه بيشتر از اين تعداد مهمون جا نمي شد.

 4 شنبه يزدان تب کرد. تا صبح بيدار بود حدود فردا ظهر حالش خوب شد.بعد خودم تب کردم .برای4 شنبه از قبل مرخصي گرفته بودم که کارهاي تولد يزدان رو انجام بدم ولي به جاش هر دو مون مريض شديم.با اينحال تصميم داشتم تولد رو هر طور شده بگيرم.به همين خاطر با وجودي که باباي يزدان امتحان داشت و نميتونست کمکم کنه کارها رو انجام دادم.2 تا مسکن خوردم و قول دادم که 1 ساعته کادوي تولد يزدان رو ميخرم و رفتيم خريد .

 يزدان خيلي اسباب بازي فروشي رو دوست داره .با تک تک اسباب بازي ها چند دقيقه بازي ميکنه بعد ميره سراغ بعدي بدون اينکه بگه برام بخر. بعد هم فکر ميکنه که همش مال اونه و هر وقت دلش بخواد ميتونه اونا رو داشته باشه به همين خاطر خيلي خوشحال ميشه.و کاملا هيجانش تخليه ميشه. براش يه دونه چراغ مطالعه جالب خريدم .عکسش رو اينجا ميزارم.

 بالاخره 5 شنبه روز تولد رسيد و مهمان ها رسيدند.اين اولين مهماني من بود که انقدر بهم خوش گذشت و اصلا استرس نداشتم. تولد به خوبي برگزار شد و يزدان و نازنين هر دو از بس که هيجان زده شده بودند تا صبح نخوابيدن. دايي يزدان هم بود و عکسهاي خوبي از بچه ها گرفت.

 2 روز قبل که يزدان تب کرد از بس که پستونک خورد دندون هاش درد گرفت من هم از فرصت استفاده کردم و از پستانک گرفتمش ولي بعد از تولد انقدر هيجان زده شده بود که تا 5 صبح نخوابيد.من هم که هم مريض بودم و هم اينکه 2 شب بود نخوابيده بودم ديگه مجبور شدم باز پستونک رو بهش بدم . اولين تجربه ترک پستانک با شکست مواجه شد.